خان قبیله آیا تو از قرارداد اجتماعی چیزی می فهمی؟
عصمت الله صاحبدل
امضای پیمان استراتژیک افغانستان و امریکا از
بدو عقدش مورد تحلیل رسانه ها از جهات مختلف قرار گرفته است و اما آنچه این قلم را
به ستوه آورده است، ذکر حفظ مرکزیت این نظام در این پیمان است.
تصریح چنین موردی، اولا پوچی شعار امریکایی ها
را ثابت می سازد که خود را متعهد به توسعه دموکراسی در افغانستان سر می دادند، ولی
بعدها کورکورانه گام در گام عناصر قبیله گرا و به شدت تمامیت خواه افتادند و حقوق
بشر و دموکراسی را به خاطر دلخوشی عناصر نامبرده در تاق نسیان گذاشتند. برعلاوه،
به پروسه تمرکز قدرت، ثروت و منابع در دست آنان کمک شایان کردند که هیچ یک با
روحیه دموکراسی سازگار نیست.
ثانیا، امریکایی ها، با وجود درک اشتباه شان در
حمایت از روی کار آوردن یک نظام به شدت متمرکز و بسته، متاسفانه هنوز هم به سه
دلیل از آن حمایت می کنند:
الف- نبود اپوزسیونی مقبول نظر شان که در آینده
بدیل رژیم قومگرای طالب نواز فعلی قرار بگیرد و از خود برنامه های مبتکرانه، علمی،
رهگشا و جامع داشته باشند. امریکا هردو اپوزسیون فعلی را ناکارا، بیگانه با امور
دولتداری مدرن، فاقد تخصص و توان مدیریتی می بیند که اگر واقع بینانه نگریسته شود،
واقعا چنین هم هست.
ب- عدم درک و پیگیری اپوزسیون های موجود از
تمرکز زدایی و بخصوص نوع معقول آن یعنی فدرالیزم است که نسخه ی مناسبی برای
کشورهای پسامنازعه، دارای تنوعات قومی و زبانی و پیشینه ی بیعدالتی پنداشته می
شود. درک رهبران اپوزسیون از فدرالیزم مثل درک مردم کوچه و بازار است و نمی توانند
از آن در مقابل سفسطه های حکومت با مبانی علمی و منطقی استدلال و دفاع کنند.
ج- خواب بردگی روشنفکران، قلم به دستان، آگاهان
امور سیاسی، وکلای پارلمان و نهادهای مدنی که شرایط موجود را پذیرفته اند و دست به
بیداری و بر شوراندن مردم به اعتراضات
مدنی نمی زنند. همه چیز چنان پیش می رود که حلقه طالب نواز ارگ می خواهد و جهتدهی
می کند. گویا همه مرده اند و مردگان را جز کفن و گور نشاید!!
اما گذشته از این رخوت و فترتی که اپوزسیون،
مردم و روشنفکران دچار شده اند، از خان قبیله که رییس جمهور این ملک گفته می شود و
در حساس ترین فراز تاریخ این کشور سکاندار زمام امور است نیز باید پرسید:
خان قبیله! آیا تو از قرارداد اجتماعی چیزی
شنیده ای و یا می فهمی؟ آیا می دانی که سیستم سیاسی و نوع حکومت در بسیاری از
کشورها به عنوان یک قرارداد اجتماعی بین مردم و حکومت هاست- گرچه نانوشته است- و اگر مردم بخواهند سیستم ریاستی داشته باشند،
این سیستم به عنوان یک قرارداد امور سیاسی و اداری کشوری را به پیش می برد و اگر
مردم بخواهند نوع نظام سیاسی شان پارلمانی باشد، بازهم مثل یک قرارداد باید به آن
تن درداد. اگر مردم خواست نوع نظام سیاسی شان به خاطر تامین عدالت در ابعاد وسیع
تر، فدرال باشد بازهم حاکمان باید به آن اجابت گویند. تو و امثال تو به عنوان یک
فرد هیچ حق نداری که در مورد نظام دیگری غیر از ریاستی رگ های گردن قوی سازی و
بگویی که به هیچ کس اجازه آزمون نظام دیگری را نمی دهی. آیا تو می فهمی که اگر
مردم به درستی فهمانده شوند و واقعا رهبران خردمند، دلسوز و صاحب اندیشه وجود
داشته باشند، این مردم هستند که باید تصمیم بگیرند نه تو!! تو به عنوان یک فرد می
توانی از نوع نظامی که ساختار ذهنی قبیله ای ات با آن ملایم و سازگار است، حرف
بزنی و حمایت کنی، ولی تو هیچ حق نداری که مثل یک دیکتاتور دیکته کنی که به هیچ کس
اجازه نمی دهی از فدرالیزم یا نظام پارلمانی حرف بزند و آنها را مثل گذشته گانت که
این ملک را به جهنم تبدیل کردند، سرکوب کنی یا متهم بسازی. خودت که نماد عزت و
صلابت یک ملت باید می بودی، دالرهای احمدی نژاد را بدون اندک تاملی در جیب چپت می
زنی و بازی های رنگارنگ با استخبارات شرق و غرب دنیا می کنی هیچ عیبی نیست ولی اگر
رهبران سه قوم بزرگ دیگر از تغییر نظام حرف زدند و مشکل افغانستان را که بعد بین
المللی یافته با جامعه جهانی مطرح کردند، اتهام خیانت می بندی. کرزی خان این ملک
تنها از تو و پدران شیر نسب- اما روباه صفت- تو نیست ما هم در این خاک خود را بدون
اندکترین کم و کاست شریک برابر می بینیم.
بالاخره تازه دریافته شد که علت تاخیر امضای این
پیمان نه در جهت خطوط منافع ملی که در راستای حفظ منافع یک قبیله بوده است. قبیله
ای که در طی بیش از دو و نیم قرن این سرزمین را به تل خاک و خاکستر تبدیل کرده
است؛ قبیله ای که به جای رونق فرهنگ مدنی،
شهر نشینی و صنعت، کوچی گری و توحش را برای ما به ارمغان آورده است. درج این بند
پوچ هم امریکا را احمق تر از آن جلوه داد که فکر می شد و هم ماهیت کارگزاران نظام
اقتدارگرا و تمامیت خواه را که لفافه دموکراسی و حقوق بشر را به خاطر فریب اذهان
مردم کشیده بود، آفتاب نما ساخت. حال اگر اندکی بصیرت باشد، باید میانه خود را با
چنین نظامی که هر روز به کام اژدهای طالب نزدیک تر شده می رود، از نو تعریف کرد.
No comments:
Post a Comment